سان.الف.زِد



سر کلاس آسیب شناسی استاد گفت از طرز حرف زدنت پیداست که اهل مطالعه ای :)

اعتراف میکنم که از شدت ذوقققق‌مرگی درونم یه چیز داغ احساس کردم ولی زودی خودمو جمع کردم و گفتم شما لطف دارید استاد،

بعد اومدم چیزی نگم دیگه که یهو فائزه از پشت سر گفت استاد این جای ناهار و شام کتاب میخوره، همه برگشتن نگام کردن احساس داغ شدگیم جاشو به لبوشدگی داد ^___^


سال نود و چهار

کلاس تاریخ تمدن

استاد معنی چندتا لغت ثقیل فارسی رو پرسید و من جواب دادم و باعث شد بگه: آفرین،بسیار خوب.از دانش این دوستتون استفاده کنید.

ذوق کردم.

 

سال نود و هشت

کلاس تاریخ تمدن

بازم همون استاد و چندتا سوال درباره‌ی ادبیات فارسی و بازم من،

استاد: بسیار عالی، آدمایی که خیلی می‌دونن افتاده ترن.

ذوق کردمممم.

 

و البته برگ‌هایم 


همه جا، از دانشکده و سرویس و خیابون و خونه پر شده از حرف و حدیث درباره‌ی کرونا ویروس و راهای انتقالش و پیشگیری و آمار و ارقام. بیچاره بچه‌های کلینیک امروز اینقدر استرس داشتن که واقعا دلم براشون سوخت، از اون‌طرف بابام ریه‌هاش خیلی خرابن همینجوریشم، بعدشم به کسایی که می‌شناسم و تو بیمارستان کار می‌کنن فک می‌کنم اعصابم خراب می‌شه، دلم می‌خواد به همشون پیام بدم که عزیزانم مراقب خودتون باشید بخصوص تو اما براشون سر نماز دعا می‌کنم به جاش. ان‌شاالله خدا مراقب پدرومادر و خواهر و برادر و خاله ها و شوهرخاله ها و پسرخاله ها و دخترخاله ها و دا و عموها و زن عموها و بچه‌هاشون باشه و ان‌شاالله زودتر درمانش پیدا شه چون واقعا نمی‌شه شوخی گرفتش.

سبحان الذی بیده‌ی ملکوت کل شیء.

ماشاالله لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

هیات یازهرا(س) Cheri جلوه ی تابستان Shannon دریاے شراب هنر جدید حمایت از کالای ایـــــــــــــرانی Tyrone ویستا سازه